راه نو
دوشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۹۰
انگار که تو برزخ گیر کردم
این روزها روزای پر استرس و اضطراب و پر انتظاری رو میگذرونم .
انگار که تو برزخ گیر کردم .
همیشه آرزوی این روزها رو داشتم حالا که بهش رسیدم نمیدونم چم شده . چرا نگران و مضظرب شدم .
باران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر